تصور کنید در حال کار با لپتاپتان هستید و تلفن همراهتان زنگ میخورد. مجبورید دست از کار با کامپیوتر بکشید و با تلفنتان صحبت کنید.
اما احتمالا خبر ندارید که در ویندوز7 میتوانید به جای این کار با کامپیوترتان به تلفنها پاسخ دهید!
برای این کار شما تنها نیاز به یک رایانه دارید که دارای بلوتوث باشد.
با انجام تنظیمات کوچکی در ویندوز 7 میتوانید از میکروفون و اسپیکر لپتاپتان (یا کامپیوتر شخصی) به جای هندسفری موبایل استفاده کنید.
در این حالت گوشی شما زنگ میخورد و همان طور که در حال کار با کامپیوتر هستید و بدون اینکه دست به تلفن همراهتان بزنید با استفاده از رایانهتان به تماسها پاسخ میدهید و با دوستانتان صحبت میکنید. تلفن همراهتان هم میتونه 10ها متر دورتر از رایانهتان باشد …
در این حالت صدای طرف مقابل، از اسپیکرهای رایانه و صدای شما هم از طریق میکروفون لپتاپتان به گوش طرف مقابل میرسد.
برای این کار مراحل زیر را به ترتیب دنبال کنید:
- بلوتوث تلفن همراه و کامپیوترتان را روشن کنید.
- در کادر جستجوی منوی Start ویندوز 7 ، کلمه Bluetooth را تایپ کرده و آیکون آن را اجرا کنید.
- بر روی Add Device کلیک کنید. منتظر بمانید تا بلوتوث رایانه گوشی شما را پیدا کند.
- مراحل را جهت نصب ادامه دهید و پیام های دریافت شده در رایانه و تلفن همراه را تایید کنید.
خوب حالا همه چی آماده است.
بر روی آیکونی که مربوط به گوشی شماست دو بار کلیک کنید.
خوب کار تمام است.
از همین بخش میتوانید:
1-با کلیک بر روی اولین دکمه Connect میتونید از GPRS روی گوشیتان بر روی کامپیوتر استفاده کنید. (مناسب برای نوتبوکها - در این صورت حتی در سفر هم میتونید از اینترنت در لپتتان استفاده کنید و مثلا در جیتاک آنلاین باشید)
2- با تایپ هر شمارهای در کامپیوتر و فشردن دکمه Call میتونید تماس بگیرید.
3- با کلیک بر روی سومین دکمه میتوانید، یک موزیک را در تلفن همراهتان پخش کنید و صدای آن، به جای پخش از گوشی، از اسپیکر رایانهتان پخش خواهد شد!
4- و بالاخره با کلیک بر روی آخرین دکمه اسپیکر و میکروفون رایانه تان تبدیل به یک هندسفری بلوتوث میشه که به صورت اتوماتیک پس از اولین زنگ به گوشی، ارتباط تلفنی برقرار شده و می توانید با دوستان از طریق میکروفون کامپیوتر صحبت کنید و صدای دوستتان را هم از اسپیکر رایانه بشنوید. استفاده از این قابلیت خصوصا در نوتبوکها و نتبوکها به دلیل همراه داشتن میکروفن و اسپیکر داخلی شدیدا توصیه میشود و میتوانید به آسانی همچنان که به کار با رایانه شخصی تان مشغول هستید به تماس های تلفنی هم پاسخ دهید.
همچنین در بخش پایین همین پنجره میتوانید از طریق بلوتوث به محتویات تلفن همراه خود دسترسی پیدا کنید – از اطلاعات نسخه پشتیبان بگیرید و یا فایلی را به تلفنهمراهتان انتقال دهید.
۱-محمد رضا گلزار………………………….کلوب زیبایی
۲-بهرام رادان…………………………………..کافی شاپ
۳-پرویز پرستویی………………………کارمند دادگستری
۴-پژمان بازغی……………………..فوش اقساطی خودرو
۵-رضا صادقی…………………………………کافی شاپ
: روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو كوك كنین تا همه از خواب بپرن! این روش برای افرادی كه غیر از سادیسم، رگههایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه
۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلوییها زودتر راه بیفتن
۳: وقتی میخواین برین دست به آب، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین
۴: وقتی از كسی آدرسی رو میپرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسید: روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو كوك كنین تا همه از خواب بپرن! این روش برای افرادی كه غیر از سادیسم، رگههایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه
۲: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلوییها زودتر راه بیفتن
۳: وقتی میخواین برین دست به آب، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین
۴: وقتی از كسی آدرسی رو میپرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین
۵: كرایه تاكسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون، به صورت اسكناس هزاری پرداخت كنین
۶: همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین
۷: جدول نیمه تمام دوستتون رو حل كنین
۸: توی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت ۵۰ كیلومتر در ساعت حركت كنین
۹: وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن مرتب كانال رو عوض كنین
۱۰: از بستنی فروشی بخواین كه اسم ۵۴ نوع از بستنیها رو براتون بگه
۱۱: در یك جمع، سوپ یا چایی رو با هورت كشیدن نوش جان كنین
۱۲: به كسی كه دندون مصنوعی داره بلال تعارف كنین
۱۳: وقتی از آسانسور پیاده میشین دكمههای تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترك كنین
۱۴: وقتی با بچهها بازی فكری میكنین سعی كنین از اونها ببرین
۱۵: موقع ناهار توی یك جمع، جزئیات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی كه چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف كنین
۱۶: ایدههای دیگران رو به اسم خودتون به كار ببرین
۱۷: بوتیك چی رو وادار كنین شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاش رو باز كنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچكدوم جالب نیست و سریع خارج بشین
۱۸: شمعهای كیك تولد دیگران رو فوت كنین
۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف كنین
۲۰: وقتی كسی لباس تازه میخره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش كلاه رفته
۲۱: صابون رو همیشه كف وان حمام جا بذارین
۲۲: روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب كنین
۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از یه مدت طولانی میبینین بگین چقدر پیر شده
۲۴: وقتی كسی در یك جمع جوك تعریف میكنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود
۲۵: چاقی و شكم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری كنین
۲۶: بادكنك بچه هارو بتركونین
۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد كنین و بخندین
۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو كوتاه میكنه بهش بگین كه موی بلند بیشتر بهش میاد
۲۹: بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین
۳۰: كلید آپارتمان طبقه ۱۳ تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این روش هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره
۳۱: ایمیلهای فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد كنین
۳۲: توی كنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری، بی موقع دست بزنین
۳۳: هر جایی كه می تونین، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستكش یا كفش دوستتون بهتره
۳۴: حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین
۳۵: نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین
۳۶: دوستتون كه پاش توی گچه رو به فوتبال بازی كردن دعوت كنین
۳۷: عكسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا كنین
۳۸: پیچهای كوك گیتار دوستتون رو كه ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین
۳۹: با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش كه اونطرف خیابونه رو بپرسین
۴۰: شیشه های سس گوجهفرنگی و هات سس فلفل رو عوض كنین
۴۱: موقع عكس رسمی انداختن برای هر كس جلوتونه شاخ بذارین
۴۲: توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پستهها و فندقهای دهان بسته بذارین
۴۳: شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسكه رو تعریف كنین
۴۴: توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین
۴۵: توی جای كارت دستگاههای عابر بانك چوب كبریت فرو كنین
۴۶: جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتلها رو عوض كنین
۴۷: یكی از پایههای صندلی معلم یا استادتون رو لق كنین
۴۸: توی مهمونیها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین كه هر چی شعر بلده بخونه
۴۹: چراغ توالتی كه مشتری داره و كلید چراغش بیرونه رو خاموش كنین
۵۰: ورقهای جزوه ۳۰۰ صفحهای دوستتون كه ازش گرفتین زیراكس كنین رو قاطیپاتی بذارین، یه بر هم بزنین، بعد بهش پس بدین
با پیشرفت تکنولوژی جایگزینهای متعددی برای CD جهت ذخیره اطلاعات به وجود آمده است. شاید به همین دلیل هم است که حفظ و نگه داری از CDها چندان جدی گرفته نمیشود. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم روزانه با آنها سر و کار داریم و هنوز زمان زیادی تا فراموشی آنها باقی مانده است. در نتیجه همچنان سالم نگه داشتن آنها اهمیت زیادی دارد. در این ترفند قصد داریم به معرفی 10 راهکار در جهت افزایش طول عمر CDها بپردازیم.
1- CD را با DVD-ROM اجرا نکنید؛ این کار به این علت است که سرعت چرخش DVD-ROM بسیار بیشتر از CD-ROM است و این کار باعث خشدار شدن CD خواهد شد.
2- CDها را از پشت روی هم قرار دهید؛ اگر CDها را از طرف قابل استفاده روی هم قرار دهید به علت شیشهای بودن سطح، به سرعت خشدار خواهد شد.
3- از پاک کردن CD با لباس و حوله خودداری کنید؛ پاک کردن CDها با منسوجات به شدت باعث کاهش عمر CDها خواهد شد. برای تمیز کردن CDها از دستمال کاغذی بدون کرک و یا سایر دستمالهای نرم استفاده کنید.
4- از نوشتن با ماژیکهای غیر استاندارد روی CDها خودداری کنید؛ ماژیکهای غیر استاندارد به تدریج در بافت CD فرو رفته و باعث استهلاک سریع CD خواهد شد.
5- از تماس مکرر دستها با CDها خودداری کنید؛ شیارهای دست و کثیفیهای سطح دست در تماس با سطح CD باعث تخریب سطح شیشهای آن خواهد شد.
6- از قرار دادن CDها در هوای آزاد و کیفهای نامرغوب خودداری کنید؛ این کار خیلی زود CD را نابود میکند.
7- بلافاصله بعد از اتمام کار با CD، آن را از CD-ROM خارج کنید؛ در صورتی که CD در CD-ROM باقی بماند در هر بار ورود به My Computer یا هنگام خاموش و روشن کردن سیستم، محتوای CD بازخوانی خواهد شد.
8- از زدن برچسب به جای نوشتن روی پشت CD خودداری کنید ؛ با اینکار CD-ROM برای خواندن CD تعداد دور بیشتری را میزند و خود به خود CD مستهلک خواهد شد.
9- از دستگاههای خشگیر و پمادهای خشگیر حدالامکان استفاده نکنید؛ در صورتی که خشهایی کوچک و کم روی CDها مشاهده کردید، استفاده از ابزارآلات مذکور به هیچوجه برطرف کننده نیست و ضمن برداشت کردن یک لایه از روی CD، خشهای جدیدی نیز روی CD وارد خواهد کرد.
10- از تهیه CDهای رنگی و نامرغوب ارزان قیمت با مارکهای ناشناس خودداری کنید؛ CDهای رنگی به دلیل ساختار غیر استاندارد خود عمر کوتاهی دارند.همچنین CDهای ارزان نامرغوب حتی با رعایت 9 شرط بالا باز هم عمر کوتاهی خواهند داشت.
مربی و بازیکن اسبق پرسپولیس؟
1-علی پروین
2-علی شهین
3-علی مهین
4-علی دمبه .
************************
کشتی گیر گردن کلفت ایران؟
.
1-عباس جدیدی
2-عباس قدیمی
3-عباس نیو
4-عباس آب تودیت.
***********************
باشگاه انگلیسی؟
.
1- میدلزبرو
2- میدلز بیا
3- میدلز بودی حالا
4- میدلز پا شو برو گمشو.
***************************
مهاجم سابق منچستر؟
.
1- اندی کول
2- اندی سر شانه
3- اندی پشت بازو
4- اندی مرسی هیکل
روزی روزگاری گرگی بود لاغر و استخونی و به قول خودمون مردنی، آخه بیچاره تو جنگلی زندگی می کرد که پر از سگ های شکاری بود . سگهایی که خیلی خوب از اموال صاحباشون حفاظت میکردند، حتی خیلی خوب از اموالی که مال صاحباشون هم نبود حفاظت میکردند. اینجوری بود که هیچ غذایی گیر گرگ بیچاره و بدبخت نمی اومد، نه پرنده ای، نه چرنده ای، نه خزنده ای، نه رونده ای، نه ...
یه روز که گرگه توی جنگل نشسته بود و از فرط بیکاری به صدای قار و قور شکمش گوش میداد و احتمالا به این دور و زمونه ناسازگار (توی دلش البته) فحش و ناسزا میگفت، وسط جنگل یه سگ چاق و تپل مپل رو دید. یه لحظه پیش خودش فکر کرد: خوبه برم رمز موفقیتش رو بپرسم.
آروم آروم به طرف سگه حرکت کرد و سر حرف رو باهاش باز کرد ( و البته این نکته رو هم باید بگم که سگه و گرگه هر دوشون پسر بودند پس هیچ نکته منکراتی در اینجا وجود نداره.)
خلاصه گرگه یه جوری سر حرف رو با سگه باز کرد. احتمالا اولش یه کم در مورد وضع هوا صحبت کردند و بعد هم از مشکلات سیاسی و اقتصادی جامعه و خلاصه بحث رو به اونجایی رسوند که بتونه ازش بپرسه: تو چطوری اینقدر تپل شدی ولی من از لاغری پوست شکمم داره به کمرم میچسبه؟
سگه بادی به غب غب انداخت و گفت: خوب تو هم میتونی مثل من باشی، کاری نداره، بیا با من بریم مزرعه ما، خودم پارتیت میشم تا صاحبم استخدامت کنه، اونوقت سیل غذاست که برات سرازیر میشه.
گرگه هم تا اسم استخدام و اشتغال تمام وقت و حق خوراک و مسکن و عائله مندی و بیمه رو شنید آب از لک و لوچش راه افتاد و به دنبال سگه به راه افتاد. سگه از جلو و گرگه از عقب. همینطور که میرفتن یه دفعه چشم گرگه افتاد به پشت کله سگه، دید که یه کم از مو های گردن سگه ریخته.
گفت: دادا پس کلت چی شده، نکنه کچلی گرفته باشی ما هم وا بگیریم ( وا چقدر گرگه زود پسر خاله شد.) سگه گفت: درست صحبت کن، درست صحبت کن، مواظب درست صحبت کردنت باش، هیچی نشده به تو هم هیچ ربطی نداره. حالا از گرگه اصرار و از سگه انکار. آخرش سگه به حرف اومد و گفت این اثر قلاده است. گرگه گفت قلاده دیگه چه صیغه ایه ؟
گفت: روزها اون رو دور گردنمون میبندند ولی شبها بازش میکنن و ما می میتونیم هرجا خواستیم بریم.
گرگه گفت: یعنی شما آزاد نیستید که هر جایی که دوست دارین برین؟
سگه گفت: چرا ............ هان.......... یه جورایی نه.
گرگه هم از همونجا مسیرش رو 180 درجه تغییر داد و برگشت طرف جنگل و گفت اون شکم سیر و تپل ارزونی خودتون، من که نخواستم و بعد هم دمش رو گذاشت رو کولش و برگشت توی جنگل.
خوب حالا نتیجه های اخلاقی این قصه:
1-کسانی که آزاد زندگی کردند هرگز زیر بار ظلم و بند نمیرن.
2- گاهی به دست آوردن رفاه بیشتر اونقدر ارزش نداره که باعث بشه آزادیهات رو از دست بدی.
3- خیلی ها هستند که برای اینکه شکمشون رو پر کنن آزادیشون رو میفروشن.
4- آخه از کی تا حالا گرگ به خودش جرئت داده که بیاد راست راست با سگ حرف بزنه؟
5- اصلا سگه اون وقت روز توی جنگل چی کار میکرده؟
6- به نظر شما اگر گرگه حرفهای سگه رو گوش میداد و باهاش به مزرعه میرفت، صاحب سگه تا چشمش به گرگه می افتاد، تفنگ رو بر نمیداشت و دخل گرگه رو نمی آورد؟
یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا !
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:
خدای عزیزم بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.
این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام، اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن …
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نودوشش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند …
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا!
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :
خدای عزیزم، چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی … البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند!!…